تو، به همین سادگی، نمیمیری

ساخت وبلاگ
ماهی: دیروز با یه تور گردشگری رفتیم یه آبشار... من تابحال فکر میکردم که آب قراره از کوه سقوط کنه تو دشت، و ما قراره همون دشت رو قدم بزنیم.

با کتونی نامناسبم، از صخره و رودخونه که رد میشدم، به زندگیم فکر میکردم.

اینکه وقتی به سختی راه فکر کنی،تو قلبت سوراخ بزرگ ترس رخنه میکنه و از حرکت می ایستی. ولی اگه فقط به روبروت، مثل یه تابع ریاضی نگاه کنی و بخوای حلش کنی، قویتر از همیشه به راهت ادامه میدی، و حتی لحظه ای هم که داری سر میخوری، تمام هوش و حواست سمت اینه که چطور زودترین و بی خطر ترین ایست رو داشته باشی...

شاید، یکروزی، وقتی دغدغه های مالیم کمتر شد، کوهنوری برم.

امروز، من، ماهی، از همیشه قوی ترم و میدونم که حداقل تا الان، یاد گرفتم عوض جیغ و شیون و افشان کردن زلف، گاهی، ظرافت زنانه رو از قدم هام بگیرم و محکم و استوار، بی دغدغه و بی ترس، مسیر رو پیش ببرم و در این راه، به هرکس دیگه هم که میتونم کمک کنم، و بدونم که روزی، همه ی اون عشق و محبت، به سمتم برمیگرده... دیگه هم نمیخوام بهانه ی شرایط رو بیارم. با همون کتونی نامناسب هم میشه پیش رفت و قوی بود...

دیشب رفتم پارچه بخرم، امروزم کل بازارو یه چرخ زدم....
ما را در سایت دیشب رفتم پارچه بخرم، امروزم کل بازارو یه چرخ زدم. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahikuchul بازدید : 162 تاريخ : جمعه 16 شهريور 1397 ساعت: 2:29